جایی برای اینکه خودم باشم

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

نقطه

" هروقت حالت خوب بود بگو"

" مگه میشه حال تو خوبم باشه؟"

"یه بار شد بگی من ناراحت نیستم؟"

اینا جمله هاییه ک بارها شنیدم

من آدم بی انگیزه ای نیستم، خسته نیستم، حتی ازونایی ام  ک گاهی زیادی به نتیجه کارم امیدوارم. در کل ناموفق نیستم، خیلی کارها هست ک میتونم باهاشون لذت ببرم و خوشحال باشم اما نمیدونم نمیدونم چرا همیشه انگار یه نقطه ی سیاهی تو قلبم هست که هراز چند گاه بدون دلیل موج ناراحتی رو تو وجودم پخش میکنه

امشب با کلافگی گفتم چرا من اینطورم؟ حس میکنم غمگین بودن تو ذاتمه

بابا برگشت گفت دکتر فلانی به من میگفت غم ویژگی توعه، هرکار کنی ذاتا غمگینی

نمیدونم واقعا همچین چیزی هست؟ شاید واقعا ی دلیل ژنتیکی داره؟ یا محیطی؟

هرچی هست عذاب اورتر از چیزیه ک دیده میشه، عذاب اور تر ازینه که با جمله تو چی کم داری حل شه و بره پی کارش

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
dreamer :)

خاطرات زنده

امشب داشتم با "ش ف" حرف میزدم درمورد اتفاق بدی ک امروز افتاد، یهو گفتم تو خاطره هام از فلانی نوشتم ک یه شب رو راه پله ی فلان جا دیدمش و حالش خیلی بد بود و امیدوارم الان خوب باشه. گفت از من چی نوشتی؟ منم اول، قسمت یادداشتای گوشیو نگا کردم و بعدم اومدم سراغ اینجا تا ببینم چیزی ازش گفتم یا ن. دیدم از 2 مهر چیزی ننوشتم! باورم نمیشه! انگار خواب بودم این مدت. پستای قبلی رو خوندم و دیدم چ خوبه ک از ی چیزایی نوشتم تا یادم بمونه

واسه همین خیلی خیلی تو ذهنم افتاده ک چرا خاطره نمینویسم؟ حتی شده در حد ی جمله ک امروز حالم خوب بود یا نه

واسه همین میخام سعی خودمو کنم ک هرشب یا هردوشب یا حداقل هر یک هفته بنویسم. امیدوارم هیچ کسی ک تو دنیای حقیقی منو میشناسه اینجارو نخونه

خلاصه ک امروز نشستم جزوه نوشتم. و هیچی نخوندم. در حالی ک امتحانا تقریبا 3 هفته دیگه شروع میشه البته اگه ب تعویق نیفته. ک خدا کنه ب تعویق نیفته چون اسفند علوم پایه دارم و بدیش اینه با 5 ترم چیدن ورودیای ما،این ترم فقط 7 واحد از علوم پایه دارم و بقیه همه پاتو و ایمونو و ایناس

بارون اومد

و دیروز میم رفت

برای امشب همینا بسه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
dreamer :)