بقیه داشتن فیلم میدین و من به بهانه چای کنارشون نشستم

خانوم یه سری کاغذ از تو یک پاکت دراورد و به دوستش نشون داد و گفت: "از وقتی رفته ، من همه ی اتفاقات خوب رو مینویسم تا وقتی برگشت بتونم براش تعریف کنم"

این جمله ب طرز لطیفی عاشقانه بود برام، اون آدم برای اینکه بتونه زمان رو برای معشوقش ب عقب برگردونه داره اتفاقات رو ثبت میکنه، انگار که میخواد ی وقتی همین روزا  و همین سال هایی ک معشوقش از دست دادتشون رو دوباره باهاش زندگی کنه

قشنگه نه؟