نمیدونم این حسِ به اندازه ی کافی خوب نبودن رو فقط من دارم یا بقیه هم دچارش هستند، هرچی هست خیلی عذاب آوره

به اندازه کافی خوب نیستم که در جمع حرف بزنم

به اندازه کافی خوب نیستم که در مهمونی ها شرکت کنم(خداروشکر که مهمونی ای دیگه در کار نیست!)

به اندازه کافی برای نمره ای ک گرفتم خوب نیستم( حتما شانسی اتفاق افتاده!)

به اندازه کافی خوب نیستم که این لباس رو بپوشم

به اندازه کافی خوب نیستم که با آدم های مختلف ارتباط بگیرم

به اندازه کافی خوب نیستم که عکس خودم رو برای پروفایلم بذارم!

به اندازه کافی خوب نیستم که از عکس دسته جمعی فرار نکنم! مگر اینکه جمعیت خیلی زیاد باشه و چهره ها معلوم نشه!

به اندازه کافی خوب نیستم که..

همه ی اینها، مدت زیادیه ک تلاش میکنم برای رفع این مشکل، پیشرفتم این بوده ک پذیرفتم این هستم و خودم رو دوست دارم و وانمود کنم که برام مهم نیست ک دیگران دوستم دارن یا نه! اما ته ته وجودم برام مهمه، اگر مهم نبود ک نمیگفتم به اندازه کافی خوب نیستم تا توی جمع باشم! حتا وقتی اینجا حرف میزنم میگم به اندازه کافی خوب نیستم که حرفی بزنم، دیگه حالت مریضی پیدا کرده این وسواس و نمیدونم باید چیکار کنم