یه چیزایی رو نمیتونم هضم کنم
ببین وقتی یه چیزی بر اساس قوانینش جلو نمیره خب غیرقابل فهم میشه
و این چرای بزرگو تو ذهن و قلبم میزاره
به این فکر میکنم ک بالاخره جواب این چرا رو پیدا میکنم یا برای همیشه یه سوال بدون جواب میمونه
یه چیزایی رو نمیتونم هضم کنم
ببین وقتی یه چیزی بر اساس قوانینش جلو نمیره خب غیرقابل فهم میشه
و این چرای بزرگو تو ذهن و قلبم میزاره
به این فکر میکنم ک بالاخره جواب این چرا رو پیدا میکنم یا برای همیشه یه سوال بدون جواب میمونه
کنکور که داشتم اینستاگراممو حذف کردم اما دو سه تا صفحه بود ک آدرساشونو حفظ بودم و با مرورگر میخوندمشون.
یه پیجی بود که پرایویت بود من هر از چند گاهی مثل این عاشقا میرفتم و به عکس پروفایل و بیوش زل میزدم. صفحه مال ی خانومی بود .تو عکسش یه شال سبز پسته ای پوشیده بود و میخندید یه جوری ک حس میکردم چ موفقه. زیر اسمش نوشته بود کاردیولوژیست. به بیوش زل میزدم و خودمو تصور میکردم که جای اونم..آرزوم بود و هنوزم هست. نمیدونم قراره بعدا هم باشه یا اینکه کشیکای بیمارستان مثل خیلیا نظرمو عوض میکنه اما میدونم ک الان نسبت ب پارسال یک قدم به اون آرزو نزدیکترم. یادآوری این تو این روزای بد ک دوباره ذهنم دنبال بهونه برا ناراحت بودنه لازمه!
رادیولوژیست کلاس تو عکسای قدیمی پروفایلش ی عکس با دانشکده پزشکی دانشگاه قبلیش داره. لابد اون لحظه ها ک اونجا کارشناسی میخونده بارها خودش رو یک متخصص رادیولوژی تصور کرده. بارها خواسته ک برگرده و دوباره شانسشو امتحان کنه و الان نسبت به اون روزا یک قدم به اون آرزو نزدیک تره
همین یک قدم نزدیک تر شدنا دلخوشی روزای شلوغ جوونیمونه