برای تولد یکی از بچه ها قرار شد بریم پارک. بقیه زودتر رفتن و من و الف هم رفتیم کیک بخریم. کیکو خریدیم و سوار تاکسی شدیم ک الف گفت بزار یکم جلوتر وایستیم یکم هله هوله بگیریم. من با اینکه حوصله نداشتم گفتم باشه. رفتیم فروشگاه و خرید کردیم و اشتیم از خیابون رد میشدیم ک برسیم پارک. گوشیمو دراوردم ک ب شین زنگ بزنم بگم کجایی بیایم همونجا ک یهو ی پرلید سفیدو تو فاصله ی 10 سانتی متری خودم دیدم ک با سرعت رد شد. از ترس جیغ کشیدم و ماشینه هم یکم جلوتر نگه داشت ک ببینه بلایی سر کسی اومده یا نه ولی پیاده نشد و رفت.روسریم باز شده بود و دستام میلرزدید. الف میگف چیزیت شد؟ گفتم ن...اما واقعا ترسیدم.... اصن زمان خوبی برا مردن نبود امادگیشو نداشتمD: